آیا جهان می تواند از تکبر واشینگتن جان سالم به در برد؟
ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی ترجمه از فرانسه توسط حمید محوی


  

روسیه و چین در مگسک دولت اوباما

نوشتۀ پل کرگ رابرتس(1)

مرکز مطالعات جهانی سازی، 6 ژوئیه 2012

 


وقتی رئیس جمهور ریگان مرا به مقام معاون خزانه داری برای سیاست اقتصادی اش برگزید، به من گفت که باید اقتصاد ایالات متحده را از رکود نجات دهد، تا با تمام قدرت اقتصادی بتواند روی رهبران روس برای مذاکره در مورد پایان جنگ سرد فشار بیاورد. ریگان گفت از این پس هیچ دلیلی وجود ندارد که در تهدید اتمی زندگی کنیم.

دولت ریگان به این دو هدف دست یافت، ولی دولت های بعدی این دست آوردها را از بین بردند. نخست وزیر و جانشین ریگان، ژرژ هربرت والکر بوش پیش از همه برای نخستین بار با ملحق ساختن جمهوری های قدیمی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به ناتو، توافقات ریگان و گورباچف را زیر پا گذاشت، و پیرامون مرزهای روسیه پایگاه نظامی ایجاد کرد.

روند محاصرۀ روسیه با ایجاد پایگاه نظامی بی وقفه توسط دولت های جانشین از طریق انواع و اقسام «انقلاب های رنگی» که «بنیاد ملی برای دموکراسی» تأمین مالی می شد، که بسیاری  آن را بدل سازمان سیا می دانند.

واشینگتن حتی تلاش کرد که دولتی زیر نظارت خودش در اوکرائین روی کار بیاورد و تلاش هایش در گرجستان قدیمی شوروی، محل تولد جوزف استالین به نتیجه رسید. رئیس جمهور گرجستان، کشوری که بین دریای سیاه و دریای کاسپین (دریای مازندران) واقع شده، عروسک واشینگتن است. او اخیرا اعلام کرد که گرجستان شوروی قدیمی در سال 2014 به کشورهای عضو ناتو خواهد پیوست.

قدیمی هایی که بین ما هستند می دانند که ناتو، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، اتحادیه ای بود بین کشورهای اروپای غربی و ایالات متحده برای مقابله با ارتش سرخ، تا از گسترش سیطرۀ آن برای کنترل اروپای غربی جلو گیری کند.

آتلانتیک شمالی خیلی خیلی از دریای سیاه و کاسپین دور است. ولی هدف از ورود گرجستان به ناتو، چه چیزی به جز ایجاد فرصت تازه ای برای ایالات متحده می تواند باشد که در آنجا پایگاه نظامی اش را جلوی دروازۀ روسیه بنا کند؟

کاملا روشن است که واشینگتن – دموکرات یا جمهوری خواه – روسیه و چین را در مگسک خود هدف گرفته است. در حال حاضر، روشن نیست که آیا هدف آمریکا تخریب هر دو کشور است یا تنها می خواهد توان و مقاومت آنها را در مقابل برتری جویی واشینگتن خنثی سازد. هدف هر چه باشد، نتیجۀ احتمالی جنگ اتمی خواهد بود.

رسانه های حاکم آمریکا اعلام کرده اند که دولت بزهکار سوریه در حال کشتار مردم خودش می باشد که چیزی به جز دموکراسی نمی خواهند، اگر سازمان ملل متحد مداخلۀ نظامی نکند، این کار را ایالات متحده به نام حقوق بشر انجام خواهد داد. مقامات رسمی ایالات متحده روسیه و چین را به خاطر مخالفت با حملۀ ناتو به سوریه تحقیر می کنند.

واقعیت، البته، متفاوت از آن چیزهایی است که رسانه های خود فروش و اعضای دولت آمریکا نشان می دهند. به اصطلاح «شورشیان» سوریه مسلح به سلاح های نظامی هستند. «شورشیان» علیه ارتش سوریه می جنگند. شورشیان بین غیر نظامیان دست به کشتار می زنند و رسانه های خود فروش غربی می گویند که دولت سوریه مسئول است، و چنین گزارشات تبلیغاتی را به جای واقعیت منتشر می کنند.

یک نفر باید این شورشیان را مسلح کرده باشد، زیرا آنها در بازار داخلی سوریه نمی توانند چنین سلاح هایی را خریداری کنند. غالبا افراد باهوش فکر می کنند که سلاح ها از سوی ایالات متحده یا واسطه های آن در اختیار شورشیان گذاشته شده است.

در نتیجه می توانیم بگوییم که جنگ داخلی در سوریه، به همان شکلی که در لیبی به راه افتاد، در واقع ساخته و پرداختۀ واشینگتن است، ولی اینبار روس ها و چینی ها پی برده اند که با قطعنامه های مشابهی که پیش از این در سازمان ملل متحد به تصویب رسیده و توسط غرب علیه قذافی مورد بهره برداری قرار گرفت، باید مخالفت کنند.

برای منحرف ساختن مسئله، می توانید یک هواپیمای قدیمی مثل شکاری فانتوم متعلق به دوران جنگ ویتنام در سال های 60 را از آشیانه اش خارج کنید و آن را بر فراز آسمان سوریه به پرواز درآورید. در این صورت سوری ها آن را هدف قرار خواهند داد، و ترکیه که هواپیمایش ساقط شده می تواند به عنوان عضو ناتو از ناتو در خواست کمک کند. در نبود قطعنامۀ سازمان ملل متحد، واشینگتن می تواند بر اساسا وظایفش در چهار چوب منشور پیمان ناتو برای دفاع از عضو ناتو علیه سوریه که به اندازه کافی ابلیس نمائی شده وارد جنگ شود.

دروغ نئوحافظه کاران در پشت پردۀ جنگ های سلطه جویانۀ واشینگتن این است که ایالات متحده با تسخیر و بمباران کشورها دموکراسی به ارمغان می آورد. یادآوری یکی از جملات مائو در اینجا چندان بی مورد نیست که می گفت : «دموکراسی در دهانۀ  تفنگ است». با این وجود، بهار عرب به قول و قرارهایش عمل نکرد، در عراق و افغانستان نیز که دو کشور آزاد شده بودند با تسخیر دموکراتیک ایالات متحده، پاسخ نداد.

آن چه ایالات متحده به ارمغان می آورد جنگ داخلی و تجزیه کشور است، به همان شکلی که رژیم کلینتون در یوگوسلاوی موفق به انجام آن شد. کشورها هر چه بیشتر تکه پاره  و به قطعات متخاصم تجزیه شوند، واشینگتن قوی تر خواهد شد.

روسیۀ پوتین درک می کند که خود روسیه نه تنها در تهدید سرمایه گذاری های واشینگتن بین «اپوزیسیون روس» است، بلکه بلوای جهان مسلمان از طریق جنگ های واشینگتن علیه دولت های مدنی مسلمان مانند عراق و سوریه نیز تهدید دیگری برای روسیه ایجاد می کند. هرج و مرج به روسیه سرازیر می شود و با مشکلاتی مانند تروریسم چچن رو برو می شود.

وقتی دولت مدنی سرنگون می شود، گروه های مختلف اسلامگرا آزاد هستند علیه یکدیگر بجنگند. هرج و مرج داخلی کشور را ناتوان می سازد. همان گونه که پیش از این نوشتم، غرب همیشه تسلط خود را بر خاورمیانه مدیون شاخه های مختلف اسلامگرا بوده که از یکدیگر بیش از غربی هائی که به فتح کشورهایشان نائل آمده اند تنفر می ورزند. بر این اساس، وقتی واشینگتن دولت های مدنی، غیر اسلامی  را از بین می برد، مانند عراق و یا طرحی که در سوریه پیگیری می کند، اسلام گرایان هستند که به میدان می آیند و جنگ قدرت را علیه یکدیگر آغاز می کنند. این موضوع برای واشینگتن و اسرائیل بسیار مناسب است زیرا مخالفان یکدستی را تشکیل نمی دهند.

روسیه شکننده است زیرا پوتین توسط واشینگتن و رسانه های ایالات متحده ابلیس نمائی شده و به این علت که اپوزیسیون روسیۀ پوتین توسط واشینگتن تأمین مالی شده و از منافع ایالات متحده دفاع می کند و نه منافع روس ها. بلوائی که واشینگتن در کشورهای مسلمان به راه می اندازد روی مردم مسلمان روسیه تأثیر می گذارد.

برای واشینگتن مداخله در امور داخلی چین مشکلتر است، حتی اگر موجبات چند بلوای محلی را فراهم آورده باشد. تا چند سال دیگر اقتصاد چین احتمالا از آمریکا پیشی خواهد گرفت، و به جای قدرت غربی، یک قدرت آسیائی به نخستین قدرت اقتصادی جهان دست خواهد یافت.

واشینگتن به شکل جدی نگران همین چشم انداز است. زیر نظر وال استریت و گروه های خصوصی دیگر، واشینگتن قادر به نجات اقتصاد ایالات متحده و سقوط آن نیست. در واشینگتن، بیشتر مدافعان منافع عملیات قمارخانۀ وال استریت را پیدا می کنیم که به جای دفاع از سطح زندگی مردم، به منافع جنگ و شرکت های نظامی/صنعتی، و منافعی که از تغییر مکان دادن تولید و خدمات بازار ایالات متحده بدست می آید، فکر می کنند.

در حالی که اقتصاد ایالات متحده از هم فرو می پاشد، اقتصاد چین اوج می گیرد.

واکنش واشینگتن عبارت است از تبدیل کردن اقیانوس آرام به منطقۀ نظامی. نخست وزیر اعلام کرد که منطقۀ جنوب دریای چین، جزء منافع ملّی  ایالات متحده تلقی می شود.

ایالات متحده سعی می کنند دولت فیلیپین را با کارت تهدید چین متقاعد سازد و بر این اساس پایگاه دریایی شان را در سوبیک بای پس بگیرند. اخیرا، شاهد مانور دریایی مشترک ایالات متحده و فیلیپین علیه «تهید چین» بودیم.

نیروی دریایی ایالات متحده در اقیانوس آرام مستقر می شود و روی جزیره ای در کرۀ جنوبی در حال ایجاد پایگاه تازه ای است. نیروی دریایی ایالات متحده از این پس در استرالیا مستقر شده اند و دوباره در ژاپن و دیگر کشورهای آسیایی دست به آرایش نظامی زده اند. چینی ها احمق نیستند، و پی برده اند که واشینگتن می خواهد کشور آنها را محاصره کند.

برای کشوری که قادر نبود پس از 8 سال عراق را اشغال کند و قادر نیست افغانستان را پس از یازده سال به اشغال خود درآورد، اقدام علیه دو قدرت هسته ای عمل جنون آمیزی به نظر می رسد.

تکبر واشینگتن که به شکل روزمره از سوی نئو- احمق های محافظه کار تغذیه می شود، با وجود شکست آشکار در عراق و در افغانستان، به سراغ دو قدرت بزرگ روسیه و چین رفته است. جهان در تمام طول تاریخش هرگز حماقتی به این وسعت را به خود ندیده است. پسیکوپات ها، ضد اجتماعی و احمق هائی که در واشینگتن حکومت می کنند جهان را به سوی نابودی سوق می دهند.

دولت جنایتکار و بیمارناک واشینگتن، که دموکرات باشد یا جمهوری خواه، که نتیجۀ انتخابات آینده هر چه باشد، بزرگترین خطر برای زندگی روی کرۀ زمین خواهد بود که هرگز وجود نداشته است.

علاوه بر این، رسانه ها تنها پشتیبان این جنایتکاران هستند. در مقالۀ بعدی، اقتصاد آمریکا را مورد بررسی قرار خواهم داد که آیا پیش از آن که این جنایتکاران جنگی در واشینگتن موفق به تخریب جهان شوند از هم فرو خواهد پاشید یا نه؟


پی نوشت مترجم :

1) در اینجا برای شناخت بیشتر نویسندۀ مقاله، پل کرگ رابرتس، از ویکیپدیا استفاده خواهیم کرد و با توضیحات دیگری در بارۀ برخی واژگان در زمینۀ علوم سیاسی آن را تکمیل می کنیم. این توضیحات مختصر بیشتر برای مبتدیانی مثل خود من کاربرد خواهد داشت تا با برخی از اصطلاحات سیاسی اشنائی پیدا کنیم که ما دائما بی آن که الفبای آن را بدانیم در نشریات می خوانیم و از کنار آنها عبور می کنیم. این موزائیک از اصطلاحات فنی، درک وسیعتری از بازی زبان سیاسی  در اختیار ما می گذارد که متعاقبا می توانیم در تحلیل های معاصر شناسائی کنیم.



پل کرگ رابرتس اقتصاددان و روزنامه نگار «پالئوکنسرواتور»(1)آمریکائی، است که در 3 آوریل 1939 در آتلانتا (جورجیا) به دنیا آمده. ازد انشگاه ویرجینی دکترا گرفته است، او دیپلمۀ انستیتوی تکتولوژی جورجیا ، از دانشگاه کالیفرنیا (برکلی) و دانشگاه آکسفورد است که در این آخری عضو «مرتون کالج» (2) نیز  می باشد.

در سال 1975 تا 1978، رابرتس کارمند کنگره بود. طی این مدت بود که قانون کمپ-روث(3)، قانون کاهش مالیات را نوشت.

در آغاز سال های 1980، او معاون خزانه داری در دولت ریگان بود، و به عنوان یکی از پدر خوانده گان و بنیانگذاران «ریگانومیک»(4) بازشناسی شد، به ویژه به دلیل طرح اصلاحی در مورد «جریمه – عمل» در سال 1981. وزیر اقتصاد و امور مالی فرانسه ادوارد بلادور، با بازشناسی خبرگی او، و «ایجاد تحول در علم اقتصاد و سیات پس از نیم قرن «انتروانسیونیسم» در مارس 1987 مدال «لژیون دونور» را به او اهداء کرد. علاوه بر این مبارزات او علیه مواد مخدر در آمریکا نیز بازشناسی شد.

رابرتس در سال های 1980 تا 1990 در مرکز استراتژیک و مطالعات بین المللی تدریس می کرد.

 

Paleoconservatisme

Le Paléo-conservatisme

1) پالئو-کنسرواتیسم یک اصطلاح مرتبط به یک جریان سیاسی در آمریکا می باشد که جبهه ای از طرفداران کنسرواتورهای سنتی (محافظه کاران) را پیرامون محور «پروتکسیونیسم» اقتصادی [یعنی سیاست اقتصادی که مداخلۀ دولت یا یک گروه از دولتها را برای حمایت از تولید کننده ها علیه تولید کننده ها و دولت های رقیب را ضروری می داند. حمایت از کار در برخی از بخش های تولیدی، کاهش رکود تجاری، یا دفاع از امور رفاهی یا سطح زندگی، جزء اهداف این جریان است. راهکارهای پروتکسیونیست ها عبارت است از متوقف ساختن واردات با ایجاد سد گمرکی، شاخص های بازدارنده، و سدهای اداری و دفتری...)، تشویق صادرات (یارانه های متنوع، کاهش های مالیاتی تشویقی به دلایل متنوع : پژوهش، حفظ محیط زیست و غیره...)، امتیاز قائل شدن برای شرکت های تجاری ملّی، جلوگیری از سرمایه گذاری های خارجی و حفاظت از شرکت های ملّی.]. پالئو- کنسرواتیسم، در عین حال ضد کمونیست، ایزولاسیونیسم نیز هست [ایزولاسیونیسم : یک دکترین سیاست خارجی است که عدم دخالت نظامی و سیاست پروتکسیونیسم را با هم ادغام می کند. ایزولاسیونیسم تا مدتها پایه و اساس سیاست خارجی ایالات متحده بود. در سال 1823، این دکترین توسط رئیس جمهور جیمز مونرو ارتقاء یافت. جریان ایزولاسیونیسم آمریکائی با مداخلۀ آمریکا در جنگ جهانی از بین رفت، و دوباره در سالهای 1920 و 1930 به میدان آمد. حملۀ ژاپنی ها به پرل هاربر در اواخر 1941، ضربۀ نهائی را به این جریان وارد ساخت. ایزولاسیونیسم در این آغاز قرن بیست و یکم کاملا در حاشیه به سر می برد و موضوعی است که به گذشته تعلق دارد.]

از دیگر پیوندهای پالئو-کنسرواتورها باید از تعابیر بستۀ فدرالیسم و ارزش های خانوادۀ سنتی یاد کنیم.

اگر چه پالئو-کنسرواتوریسم یک ایدئولوژی نیست، با این وجود پالئو-کنسرواتورها عموما در جناح راست طیف انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا صف آرائی می کنند و طی دورانی طولانی در حزب جمهوری خواه نفوذ زیادی داشته اند. پالئو – کنسرواتورها در مورد برخی مسائل مانند مهاجرت و تبعیض مثبت، حضور آمریکا در خارج و بیمه های اجتماعی، با سوسیال دموکراسی نیز کاملا مخالف هستند. و دیگر این که از اصلیت هویت آمریکائی دفاع می کنند.

2)

Merton College

مرتون کالج یکی از کالج های وابسته به دانشگاه آکسفورد در انگلستان است. این کالج خصوصا به دلیل حضور برخی اساتید شهرت دارد، مانند : دنس اسکات، آدورنو یا تولکین. مرتون در سال 1264 توسط والتر مرتون بنیانگذاری شد، که کشیش راچستر بود. یکی از قدیمی ترین مالج های آکسفورد است. در قرن 17، طی نخستین انقلاب انگاستان، مرتون کالج تنها کالجی بود که به حمایت از پارلمان صف آرائی کرد.

3)

Kemp-Roth

 

4)

Reaganomic

اصطلاح ریگانومیک، ترکیبی است از ریگان و اکونومیک(اقتصادی) و به سیاست اقتصادی رونالد ریگان مرتبط می باشد. ریگانومیک چهار اصل اساسی داشت که عبارت است از کاهش هزینه های دولت، کاهش مالیات بر درآمد و سرمایه، کاهش تنظیمات و کنترل پولی که برای کاهش تورم استفاده می شود. چنین راه کارهائی ریگان را از رؤسای جمهور پیشین متمایز ساخت. برخی ریگانومیک ها ازمیلتون فریدمن الهام گرفتند که پس از شرکت در ادوی انتخاباتی  به کمیتۀ اقتصادی در دولت ریگان پیوست.

 

تبصره : روشن است که پل کرگ رابرتس هم چنان یک نظریه پرداز و تکنوکرات نظام سرمایه داری است


July 9th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی